ای سری کـه بر نیزه، ای سری که بر نیزه همچو ماه تابانی همچو ماه تابانی
سَروَر شـهیـــــــــدانی، سرور شـهیدانی
در بــــــــرابر چشمم، روی نی نمایـانی
سرور شـهیــــــــــدانی، سرور شـهیدانی
من کـه خسته ام بــابا، دل شکسته ام بابا
قلب کوچک خود را، بر تو بسته ام بابا
چون ز گلبون باغت، تازه رسته ام بابا
روی نیزه از دُختت، مـی کنی نگهبانی
با کمال بـــــی رحمـی، دشمنت بیـازُردم
در طریقۀ عشقت، تازیـانـه ها خوردم
همچون گل بـه دامانِ، گلشن تو پژمرده
تو شقایقِ زیبا، زینب این گلستانی
مـیوۀ دل زهرا، سرو گلشن حیدر
لحظه ای نظر فرما، زیر نیزه از
خصم دین زند هر دم، تازیـانـه ام بر سر
کی پدر روان باشد، این چنین مسلمانی
شمع روشن توحید، ای سکینـه قربانت
جان دهم چو پروانـه، پای شمع سوزانت
لعلِ تو پر از خون و اشک غم بـه چشمانت
در برابر چشمم، روی نی نمایـانی

  • چهارشنبه
  • 23
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 8:27
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
. ای سری که بر نیزه همچو ماه تابانی . ای سری که بر نیزه همچو ماه تابانی : ای سری که بر نیزه همچو ماه تابانی




[شعر زنی شـهادت حضرت رقیـه(ای سری کـه بر نیزه، همچو ماه ... ای سری که بر نیزه همچو ماه تابانی]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Fri, 22 Jun 2018 08:42:00 +0000